به گزارش شهرآرانیوز، در زندگی، گاهی بیآنکه بدانیم چرا و چگونه، در مسیری قرار میگیریم که سرنوشتمان را برای همیشه تغییر میدهد. زهرا حجت هم یکی از همان انسانهاست. زنی که روزی به واسطهی شغل همسرش برای انجام کارهای دندانپزشکی چند دختر کمتوان ذهنی به مؤسسه خیریهی «همدم» رفت، اما دلش همانجا ماند. به مرور، آنقدر به این دختران وابسته شد که مطب شخصیاش را تعطیل کرد و تمام زندگیاش را وقف آنان نمود؛ تا جایی که امروز، پس از بیش از دو دهه، «مادر ۴۰۰ دختر بیسرپرست و کمتوان ذهنی» شناخته میشود.
از سال ۱۳۸۱، زهرا حجت مدیریت مؤسسه «همدم (فتحالمبین)» را بر عهده دارد. در تمام این سالها، حفظ شأن و کرامت انسانی دختران برایش مهمترین اصل بوده است. هیچگاه نخواسته با عکسهای غمانگیز یا تصویرهای ترحمبرانگیز کمک جمع کند؛ بلکه از همان ابتدا، با توانمندسازی دختران و جلب مشارکت نیکوکاران، مسیر تازهای برای حمایت از این فرزندان گشود.
زهرا حجت در خانوادهای هشتنفره در مشهد بزرگ شد. پدرش کارمند گمرک و مادری مدیر و آیندهنگر داشت. پدر را در پانزدهسالگی از دست داد، اما از همان زمان، مادرش نقش پدر، مادر و دوست را توأمان برای فرزندان ایفا کرد. او میگوید:«مادرم با آن تحصیلات ابتدایی، مدیری بود به تمام معنا. هر ماه با دقت، خرج زندگی، دارو و پسانداز را کنار میگذاشت و ما را به درس خواندن تشویق میکرد.»
زهرا حجت با الگوگیری از همین مادر، تحصیل در رشتهی دندانپزشکی را در دانشگاه فردوسی مشهد ادامه داد. سال ۱۳۶۰ فارغالتحصیل شد و همان سال نخستین فرزندش به دنیا آمد. او میان شغل و مادری تعادل برقرار کرد و بهجای استخدام دولتی، مطب شخصی خود را راه انداخت تا زمانش در اختیار خودش باشد.
حجت میگوید:«همسرم در مؤسسه همدم فعالیت داشت. از طریق او با دختران این مرکز آشنا شدم. ابتدا فقط برای درمان دندانهایشان میرفتم، اما محبتشان کمکم در دلم جا گرفت. دیدم هر نوازش، برایشان بزرگترین اتفاق دنیاست. یکی از بچهها را در آغوش میگرفتم و بقیه با دستهای کوچکشان، هرکدام انگشتی از من را میگرفتند تا سهمی از محبت داشته باشند.»
او سرانجام تصمیم گرفت مطب خود را تعطیل کند و تمام وقتش را وقف این بچهها کند:
«شاید از نظر مالی از همکارانم عقب ماندم، اما آرامشی که کنار این دختران دارم، با هیچچیز قابل مقایسه نیست.»
حجت حالا بیش از بیست سال است که هر روز در مرکز حضور دارد؛ حتی روزهای تعطیل. در «همدم»، حدود ۴۰۰ دختر زندگی میکنند که بخشی از آنان روزانه به مرکز میآیند و بخشی دیگر شبانهروزی در آنجا اقامت دارند. او میگوید:
«این دختران آموزشپذیرند و مهارتهای مختلفی مانند قالیبافی، قلمزنی و گلسازی یاد میگیرند. حتی حقوق میگیرند تا حس استقلال و ارزشمندی را تجربه کنند.»
زهرا حجت از روزهای سخت دوران کرونا میگوید که هزینههای مرکز چند برابر شد، اما ایمان داشت که خدا روزی بچهها را میرساند. او معتقد است:
«بیشتر دختران ما دردهای جسمی دارند، اما شکایت نمیکنند. از آنها صبوری آموختهام. هر بار که بخواهم از سختی زندگی بگویم، به یاد این بچهها میافتم و خجالت میکشم.»
برای بچههای همدم، زهرا حجت فقط مدیر نیست؛ «مامان» است. با همان مهربانی و حوصله، نامشان را به یاد دارد و اگر از یکی تعریف کند، حتما از بقیه هم تعریف میکند تا کسی دلگیر نشود. حتی آخر هفتهها چند نفر از دختران را به خانهاش میبرد تا در کنار او روزی شاد را بگذرانند.
«وقتی پسرانم ازدواج کردند، این دختران شدند فرزندان دیگرم. اگر نبودند، شاید من هم دچار افسردگی میشدم.»
او بارها شاهد لحظاتی تلخ و تأملبرانگیز بوده است:«یکبار دختری تعریف کرد پدرش قول خرید دوچرخه داده بود و او را در میدان رها کرد تا برود و بخرد؛ اما دیگر برنگشت... همان روز او بچهی بهزیستی شد.»
زهرا حجت باور دارد که مربیان مؤسسه، قهرمانان واقعیاند:«آنها مادرانه از دختران مراقبت میکنند؛ میشویند، غذا میدهند، حرف میزنند و دلداری میدهند. ما باید یادمان باشد معلولیت فقط یک اتفاق دور نیست؛ در یکقدمی ما و فرزندانمان است. باید توانمندی این انسانها را ببینیم، نه محدودیتشان.»